شرح حکمت 449 نهج البلاغه کرامت نفس انسان مانع شهوات

https://s17.picofile.com/file/8425802718/nahj1_28_new.jpg

وَ قَالَ (عليه السلام): مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ، هَانَتْ عَلَيْهِ شَهَوَاتُهُ.

و فرمود (ع): هر كه به كرامت نفس خود آگاه شود، شهوات در ديده اش حقير آيند.

تضاد شخصيت با شهوات سركش:
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكمت آميز اشاره به تضادى مى كند كه در ميان شخصيت و شهوت پرستى وجود دارد، مى فرمايد: «كسى كه براى خود شخصيت قائل باشد شهواتش در برابرش خوار خواهند بود»; (مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ شَهَواتُهُ).
«شهوات» جمع «شهوت» به معناى خواسته دل است و معمولاً به مواردى گفته مى شود كه معقول و پسنديده نيست و يا به تعبير ديگر جنبه افراطى و ناپسند دارد. بديهى است كسى كه مى خواهد شخصيتش در ميان مردم و يا حتى براى خودش محفوظ بماند بايد از بسيارى از خواسته هاى نفس صرف نظر كند و به تعبير امام(عليه السلام) آن خواسته ها در نظرش خوار و بى ارزش باشد زيرا در ميان اين دو تضاد روشنى است. افراد هوى پرست كه جز شكم و شهوت چيزى نمى فهمند در نظر عموم مردم افرادى پست و بى ارزش اند و به همين دليل مطرود هستند. بنابراين، عواقب سوء شهوت پرستى تنها مربوط به زندگى آخرت نيست در دنيا هم شهوت پرستان زندگى بدى دارند. تعبير به «هانت عليه شهواته» مفهومش اين نيست كه خواسته هاى شهوانى نفس او از بين مى رود بلكه در نظرش بى اهميت مى شود تا آن جا كه گويى وجود ندارد. امام(عليه السلام) در تعبير ديگرى كه در غررالحكم آمده است مى فرمايد: «مَنْ كَرُمَتْ عَلَيهِ نَفْسُهُ لَمْ يهِنْهَا بِالْمَعْصِيةِ; كسى كه براى خود شخصيت قائل است آن را با معصيت موهون نمى كند».[1]
قرآن مجيد در جاى جاى خود اشاره مستقيم يا غير مستقيم به اين حقيقت دارد. در داستان آدم(عليه السلام) مى خوانيم كه توجه به يك خواسته نفس لباس بهشتى را از اندامش فرو ريخت او را از بهشت بيرون كرد. ولى يوسف(عليه السلام) با پا گذاشتن بر هواى نفس از بردگى به پادشاهى رسيد.
*****
نكته:
عواقب شوم هواپرستى:
هوى پرستى و شهوت رانى نه تنها از شخصيت انسان در جامعه و حتى نزد خودش مى كاهد بلكه پيامدهاى سوء خطرناك ترى نيز دارد. ازجمله اين كه قرآن مجيد كراراً هوى پرستى را مايه ضلالت مى شمرد. در سوره صاد آيه 26 خطاب به داود پيامبر(عليه السلام) مى فرمايد: «(وَلاَ تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ); و از هواى نفس پيروى مكن كه تو را از راه خدا منحرف مى سازد». در سوره قصص آيه 50 اين گونه اشخاص را گمراه ترين مردم مى شمرد: «(وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِّنَ اللهِ); و آيا گمراه تر از آن كس كه پيروى هواى نفس خويش كرده و هيچ هدايت الهى را نپذيرفته، كسى پيدا مى شود؟!».
در حديث معروفى كه هم از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده و هم از اميرمؤمنان على(عليه السلام)، يكى از دو چيزى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى امتش از آن مى ترسد پيروى از هواى نفس است چراكه انسان را از حق بازمى دارد: «أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَإِنَّهُ يصُدُّ عَنِ الْحَقِّ».[2]
در حديثى از امام جواد(عليه السلام) مى خوانيم: «رَاكِبُ الشَّهَوَاتِ لاَ تُسْتَقَالَ لَهُ عَثْرَةٌ; آن كس كه بر مركب شهوات سوار شود لغزش هايش قابل جبران نيست».[3]
اصولاً هنگامى كه پاى شهوت پرستى به ميان آيد حجابى بر عقل افتاده و حاكميت عقل كنار مى رود و هنگامى كه زمام امور انسان از عقل سلب شود و به دست شهوات بيفتد هرگونه بدبختى يا خطرى براى او فراهم شود جاى تعجب نيست.
در اين زمينه آيات و روايات، فراوان است و اين سخن را با سخنى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) كه در غررالحكم آمده است پايان مى دهيم: «الْعَقْلُ صَاحِبُ جَيشِ الرَّحْمَنِ وَ الْهَوَى قَائِدُ جَيشِ الشَّيطَانِ وَ النَّفْسُ مُتَجَاذِبَةٌ بَينَهُمَا فَأَيهُمَا غَلَبَ كَانَتْ فِى حَيزِهِ; عقل داراى لشكر الهى است و هواى نفس فرمانده لشكر شيطان است و انسان در ميان اين دو قرار دارد هركدام غالب شود انسان در اختيار او قرار مى گيرد».[4]
همين معنا با عبارت شيواى ديگرى از آن حضرت نقل شده است، فرمود: «الْعَقْلُ وَ الشَّهْوَةُ ضِدَّانِ وَ مُؤَيدُ الْعَقْلِ الْعِلْمُ وَ مُزَينُ الشَّهْوَةِ الْهَوَى وَ النَّفْسُ مُتَنَازَعَةٌ بَينَهُمَا فَأَيهُمَا قَهَرَ كَانَتْ فِى جَانِبِهِ; عقل و شهوت ضد يكديگرند. عقل را علم يارى مى كند و شهوت را هواى نفس زينت مى دهد و روح انسانى در ميان اين دو در كشمكش است هركدام از اين دو پيروز شود انسان در كنار آن قرار مى گيرد»[5]. [6]
*****
پی نوشت:
[1]. غررالحكم، ح 4610.
[2]. بحارالانوار، ج 67، ص 75، ح 3.
[3]. همان، ص 78، ح 11.
[4]. غررالحكم، ح 304.
[5]. همان، ح 448. در ذيل حكمت شماره 2 نيز مطالبى در اين زمينه داشتيم.
[6]. سند گفتار حكيمانه: اين گفتار حكمت آميز در مجمع الامثال ميدانى با تفاوتى آمده كه نشان مى دهد آن را از منبعى غير از نهج البلاغه گرفته است و ابن عبد ربه در عقد الفريد نيز آن را با تفاوتى آورده است. (مصادر نهج البلاغه، ج4، ص 308)

منبع : موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش

مطالب مشابه