شرح حکمت 480 نهج البلاغه عامل زوال دوستی

http://s3.picofile.com/file/8362818818/nahj1_28.jpg


و فرمود (ع): هنگامى که مؤمن برادر خود را به خشم مى آورد، سبب جدایى او مى شود.
سید رضى گوید: گویند «حشمه» و «احشمه» زمانى که او را به خشم آورد یا گویند که شرمگین شدن و به خشم آوردن براى او خواهد و آن نشانه این است که قصد جدایى دارد.
اکنون زمان آن رسید که گزیده سخنان امیر المؤمنین (ع) را پایان دهیم، سپاس مى گوییم خداى سبحان را که بر ما منت نهاد و توفیق عنایت کرد، تا هر چه از کلام امام (ع) پراکنده بود، در یک جاى گرد آوریم و عباراتى، که دور از هم بودند به هم نزدیک سازیم. و همان گونه که در آغاز کتاب آوردیم، برگهایى نانوشته در آخر هر باب بیفزاییم تا اگر مطلبى از دست رفته را یافتیم به آن بپیوندیم، شاید سخنى از ما پوشیده مانده، سپس، آشکار گردد و پس از دور نمودن به دست آید. هیچ توفیقى حاصل نمى شود، مگر به یارى خداى تعالى. به او توکل کردیم. او ما را بسنده است و کار سازى نیکوست. و این در ماه رجب سال چهار صد از هجرت است. درود خدا بر سید و سرور ما، محمد (صلی الله علیه وآله) خاتم پیامبران و راهنماى بهترین راهها و بر خاندان پاک و یاران او که ستارگان آسمان یقین اند.

شرح حکمت 480 نهج البلاغه عامل زوال دوستی

اسباب جدایى دوستان:
امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه به یکى از عوامل مهم جدایى از دوست اشاره کرده، مى فرماید: «هنگامى که مؤمن، برادر باایمانش را به خشم آورد و شرمگین سازد مقدّمه جدایى از او را فراهم کرده است»; (إِذَا احْتَشَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ فَقَدْ فَارَقَهُ).
مرحوم سید رضى ذیل این حکمت، «احشام و حشمت» را چنین تفسیر مى کند، مى گوید: «حشمه و أحشمه» یعنى او را به غضب آورد و بعضى گفته اند: او را شرمنده ساخت یا «احتشم» به معنى طلب شرمندگى است براى دیگرى و چنین کارى مقدمه جدایى از اوست»; (قال الرضیُّ: یقال: حَشَمَهُ وأحْشَمَهُ إذا أغْضَبَه، وقیل: أخْجَلَهُ «أو احْتَشَمَهُ» طَلَبَ ذلِکَ له و هوَ مَظَنَّةُ مُفارَقَتِه).
آنچه سید رضى گفته، یکى از تفسیرهاى کلام حکیمانه امام(علیه السلام) است، بعضى از شارحان نهج البلاغه تفسیر دیگرى ذکر کرده اند که بر اساس مفهوم دیگرى است که براى حشمت گفته اند و آن این که «حشمت» به معنى حفظ خودخواهى و تشخص دربرابر دیگران و برترى جویى در مقابل دوستان است و این تعبیر در مورد حشمت پادشاهان و امرا گفته شده که در پشت پرده هاى کاخ ها خود را مستور مى دارند و دربان ها بر درهاى آن مى گمارند به گونه اى که مراجعه کنندگان نه قدرت مراجعه به آن ها را دارند و نه گفت وگوى با آن ها، مگر در موارد نادر آن هم با شرایط سنگین خاص. همین معنى ممکن است در مورد دوستان به صورت ساده ترى انجام گیرد. به هر حال حجابى میان انسان و سایرین مى شود و یکى از اسباب جدایى از دوستان است.[1]
بنابراین براى گفتار حکیمانه مورد بحث سه تفسیر به نظر مى رسد و ممکن است همه آن ها در مفهوم کلام امام(علیه السلام) جمع باشد. نخست، خشمگین ساختن دوستان، دوم، شرمنده نمودن آن ها و سوم، برترى جویى و تکبر دربرابر آن ها.
هرکدام از این امور سه گانه براى جدا شدن دوستان از انسان کافى است البته ممکن است انجام یک مرتبه و دو مرتبه این کارها تأثیرگذار نباشد ولى به یقین اگر تکرار شود سبب جدایى از دوستان خواهد شد.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «مَنِ احْتَشَمَ أَخَاهُ حَرُمَتْ وُصْلَتُهُ وَ مَنِ اغْتَمَّهُ سَقَطَتْ حُرْمَتُه; کسى که برادر مسلمانش را عصبانى یا شرمنده سازد دوستى با او حرام است و کسى که برادر مسلمانش را اندوهگین نماید احترامش از بین مى رود».[2]
و در کتاب دعائم الاسلام از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: «أکْرَمُ أخلاقِ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهداءِ وَالصّالِحینَ التَّزاوُرُ فِى اللهِ وَحَقٌّ على المَزورِ أن یُقَرِّبَ إلى أخیهِ ما تیسَّرَ عِندَه ولو لم یَکُن إلاّ جُرعَةٌ من ماء، فَمَنِ احْتَشَم أن یُقَرِّب إلى أخیهِ ما تیسَّر عِندَه لَمْ یَزَلْ فی مَقْتِ اللهِ یَوْمَهُ وَلَیْلَتَهُ; برجسته ترین اخلاق پیغمبران و صدیقین و شهدا و صالحین، زیارت دوستان براى خداست و بر کسى که به زیارت او مى روند لازم است آنچه را نزد او میسر است براى پذیرایى از دوستش بیاورد هر چند یک جرعه آب باشد، و کسى که از این کار خوددارى کند و آنچه را میسر است براى پذیرایى دوستش نبرد پیوسته در خشم و غضب الهى در آن روز و شب خواهد بود».[3]
از این حدیث شریف معنى چهارمى براى احتشام استفاده مى شود و آن خوددارى کردن و بى اعتنایى نمودن است.
*****
نکته:
شرایط دوستى:
مى دانیم که اسلام همه مسلمانان را برادر یکدیگر شمرده که این بالاترین رابطه و پیوند عاطفى در میان دو انسان است و به همه مسلمین سفارش کرده که با یکدیگر همچون دو برادر صمیمى رفتار کنند، و براى آن ها حقوق متقابل فراوانى ذکر شده که اگر جمع آورى شود خود یک کتاب خواهد شد.
به یقین به دست آوردن این چنین دوستان گرچه زیاد مشکل نیست ولى نگهدارى آن ها آسان نمى باشد. دوستان را به هنگام گرفتارى ها و مشکلات و پشت کردن دنیا به انسان مى توان شناخت.
در حدیثى که مرحوم کلینى در جلد دوم کافى نقل کرده است مى خوانیم: هنگامى که امیر مؤمنان(علیه السلام) در بصره بود کسى از میان مجلس برخاست و عرض کرد: «اى امیرمؤمنان! أَخْبِرْنَا عَنِ الاِْخْوَانِ; برادران حقیقى را به ما معرفى کن».
امام(علیه السلام) فرمود: «الاِْخْوَانُ صِنْفَانِ إِخْوَانُ الثِّقَةِ وَإِخْوَانُ الْمُکَاشَرَةِ فَأَمَّا إِخْوَانُ الثِّقَةِ فَهُمُ الْکَفُّ وَالْجَنَاحُ وَالاَْهْلُ وَالْمَالُ فَإِذَا کُنْتَ مِنْ أَخِیکَ عَلَى حَدِّ الثِّقَةِ فَابْذُلْ لَهُ مَالَکَ وَبَدَنَکَ وَصَافِ مَنْ صَافَاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ وَاکْتُمْ سِرَّهُ وَعَیْبَهُ وَأَظْهِرْ مِنْهُ الْحَسَنَ وَاعْلَمْ أَیُّهَا السَّائِلُ أَنَّهُمْ أَقَلُّ مِنَ الْکِبْرِیتِ الاَْحْمَرِ وَأَمَّا إِخْوَانُ الْمُکَاشَرَةِ فَإِنَّکَ تُصِیبُ لَذَّتَکَ مِنْهُمْ فَلا تَقْطَعَنَّ ذَلِکَ مِنْهُمْ وَلاَ تَطْلُبَنَّ مَا وَرَاءَ ذَلِکَ مِنْ ضَمِیرِهِمْ وَابْذُلْ لَهُمْ مَا بَذَلُوا لَکَ مِنْ طَلاقَةِ الْوَجْهِ وَحَلاوَةِ اللِّسَانِ; برادران دینى دو دسته اند: برادران مورد اعتماد و برادران ظاهرى. اما برادران واقعى مورد اعتماد: آن ها به منزله دست و بال و اهل و مال انسان اند. بنابراین هرگاه به برادرت اطمینان پیدا کردى از بذل مال و تن خود درباره او دریغ مدار، با دوستانش دوست باش و با دشمنانش دشمن، اسرار و عیب او را پوشیده دار و صفات نیکش را آشکار کن و بدان اى سؤال کننده که آن ها از گوگرد سرخ[4] کمترند. و اما برادران ظاهرى: مى توانى لذت همنشینى با آن ها را داشته باشى. این مقدار را از آن ها قطع مکن و بیش از این از درون آن ها چیزى مخواه. تا زمانى که با تو خوشرو و خوش زبان اند با آن ها خوشرو و خوش زبان باش».[5]
این کلام را با حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) ادامه مى دهیم; مى فرماید: «برادران (دوستان دینى) سه دسته اند; گروهى همچون غذایى هستند که انسان همیشه به آن ها نیاز دارد و آن ها گروهى هستند که داراى عقل و درایت اند. دوم گروهى هستند که همانند درداند و آن ها گروه احمق و نادان اند و سومى گروهى هستند که همچون دوا (به هنگام بروز بیمارى) مى باشند و آن ها اشخاص فهمیده هوشیارند».[6]
شک نیست که براى حفظ اخوت با دوستان واقعى باید تلاش و کوشش فراوان کرد. ازجمله دوست را نه شرمنده بسازیم نه خشمگین و نه دربرابر او براى خود جاه و جلالى قائل باشیم که امام(علیه السلام) در کلام مورد بحث به آن اشاره فرموده است.
در روایات اسلامى آسیب هاى متعددى براى صداقت و دوستى ذکر شده است که باید براى حفظ دوستى از آن پرهیز کرد ازجمله امیرمؤمنان على(علیه السلام) طبق روایتى که مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار آورده است به فرزند دلبندش امام حسن(علیه السلام) مى فرماید: «لا یَغْلِبَنَّ عَلَیْکَ سُوءُ الظَّنِّ فَإِنَّهُ لاَ یَدَعُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ صَدِیق صَفْحا; مبادا سوء ظن بر تو غلبه کند که هیچ دوستى را براى تو باقى نمى گذارد».[7]
و امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: «إِنْ أَرَدْتَ أَنْ یَصْفُوَ لَکَ وُدُّ أَخِیکَ فَلا تُمَازِحَنَّهُ وَلا تُمَارِیَنَّهُ وَلا تُبَاهِیَنَّهُ وَلا تُشَارَّنَّهُ; اگر مى خواهى محبت برادر مسلمانت براى تو صاف شود مزاح (افراطى) با او نداشته باش و ستیزه جویى و جر و بحث با او مکن و به او فخر مفروش و خصومت مورز».[8]
در احادیث دیگرى درباره حسد و گوش دادن به سخنان سخن چینان هشدار داده شده که این ها نیز دوستان را از انسان جدا مى سازد.[9]
سخن پایانى مرحوم سید رضى: هنگامى که سید رضى(رحمه الله) به پایان کلمات قصار مى رسد چنین مى گوید: «وهذا حین انتِهاء الغایةِ بنا إلى قَطعِ المُختارِ من کلامِ أمیر المؤمنین(علیه السلام)، حامِدِین لِلّهِ سُبحانَهُ على ما مَنّ به مِن تَوفِیقِنا لضَمّ ما اِنتَشَر مِن أطرافِه، وتَقریب ما بَعُدَ مِن أقطارِه. وتقرّر العزمُ کما شرطنا أوّلاً على تفضیلِ أوراق مِن البَیاضِ فی آخِر کلِّ باب من الأبواب، لیکون لاقتِناص الشاردِ، واستِلحاقِ الوارِد، و ما عسى أن یظهرَ لنا بعد الغُموضِ، و یقَع إلینا بعدَ الشُّذُوذِ، وما تَوفیقُنا إلا باللّه علیه توکّلنا، وهو حسبُنا ونِعم الوکیلِ. و ذلِک فى رجب سنة أربع مائة من الهجرة، و صلّى اللّه على سیّدنا محمّد خاتَمِ الرُّسل، و الهادى إلى خَیرِ السُّبُلِ، و آلِه الطاهرین، و أصحابِهِ نُجومِ الیقین; این زمان پایان چیزى است که از کلمات امیر مؤمنان على(علیه السلام) برگزیدیم. در حالى که خداوند سبحان را براى توفیق جمع آورى آن بعد از آن که پراکنده بود و از منابع مختلف، آن را به هم پیوستیم سپاس مى گوییم و همان گونه که از آغاز شرط کردیم صفحات سفیدى را در آخر هر باب از ابواب گذاشتیم تا اگر چیزى از دست رفته باشد بر آن بیفزاییم و سخنان جدیدى از آن حضرت را به آن ملحق سازیم و اگر تفسیرى براى بعضى از کلمات پیچیده آن حضرت براى ما آشکار شد بر آن بیفزایم و توفیق ما تنها به ذات پاک پروردگار است، بر او توکل کردیم و او براى یارى ما کافى است و بهترین وکیل ماست و پایان این سخنان در ماه رجب سنه چهارصد هجرى بود. درود خداوند بر سید و مولاى ما محمّد; خاتم پیغمبران وهادى به سوى بهترین راه ها و همچنین بر خاندان پاک و یاران باوفایش باد که ستارگان ایمان و یقین اند».
* * *
خداوندا! پروردگارا! با تمام وجود تو را شکر مى کنیم که بعد از 20 سال تلاش و کوشش، توفیق تکمیل این شرح بر کلمات بسیار مبارک امیر مؤمنان على(علیه السلام) را به ما دادى. کارى که از روز 13 رجب سال 1413 آغاز شد و درست در روز 13 ماه رجب، میلاد مبارک آن حضرت در سال 1433، پایان گرفت.
در این لحظه دوستان از شادمانى در پوست خود نمى گنجند که توانستند خدمت ناچیزى را به پیشگاه آن فخر عالم بشریت ارائه دهند و علاقه مندان و عاشقان مکتبش را شاد سازند. مژده اى که اگر جان بر آن بیفشانیم رواست چراکه مایه افتخار و آرامش روح ماست.
حقیقت این است که نهج البلاغه کتابى است بى نظیر، آفتابى است بى غروب، ستاره اى است درخشان بر تارک قرون و اعصار، پیامى است روح پرور و ندایى است آسمانى که از عمق جان بزرگ مَرد جهان بشریت برخاسته و به همین دلیل بر عمق جان ها مى نشیند و تا انسان در گلستان این کلمات روح پرور سیر نکند و از گل هایش نچیند از بوى آن سرمست نمى شود.
پروردگارا! تو را شکر مى گوییم که ما را قرین این افتخار ساختى و على رغم مشکلات فراوان زندگى که هر کسى را دربر گرفته این موفقیت را از ما دریغ نداشتى.
بارالها! تو را به عظمت این معلم بزرگ جهان انسانیت و کلمات دلنشین و انسان پرور آسمانى اش سوگند مى دهیم که توفیق عمل به آن را به همه ما و تمام مسلمین جهان مرحمت کنى و ما را از آن بهره مند سازى. امیدواریم دسته جمعى در حضور آن حضرت در بهشت جاویدان از جمال پرنورش بهره مند شویم و امیدواریم که حتى غیر مسلمانان حق طلب از آن بهره مند شوند آن گونه که توفیق را نصیب گروه بیدادگرى کردى که عهدنامه او به مالک اشتر را به عنوان سندى نورانى در آیین کشوردارى در سازمان ملل به زبان هاى مختلف منتشر ساختند و شعاع آن کلمات نورانى در آن فضاى ظلمانى درخشید.[10]
*****
پی نوشت:
[1]. شرح مرحوم کمره اى بر نهج البلاغه (منهاج البراعه)، ج 21، ص 546.
[2]. بحارالانوار، ج 75، ص 254.
[3]. دعائم الاسلام، ج 2، ص 106، ح 341.
[4]. گوگرد سرخ ضرب المثلى است براى کمبود چیزى.
[5]. کافى، ج 2، ص 248، ح 3.
[6]. بحارالانوار، ج 75، ص 238، ح 107.
[7]. بحارالانوار، ج 74، ص 209.
[8]. همان، ج 75، ص 291، ح 2.
[9]. میزان الحکمة، فصل «ما یفسد الصداقة» ماده صدق.
[10]. سند گفتار حکیمانه: تنها موردى که مرحوم خطیب به عنوان منبع دیگرى براى کلام فوق ذکر مى کند چیزى است که در کتاب محاضرات الادباء راغب اصفهانى (از علماى قرن پنجم) آمده است. مى گوید: على(علیه السلام) فرمود: «شر الاخوان من یحتشم منه ویتکلف له» (و با توجه به تفاوتى که بین نقل راغب اصفهانى و آنچه در نهج البلاغه آمده وجود دارد و روشن مى شود که او منبع دیگرى در اختیار داشته است). (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 322)

منبع : موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش

مطالب مشابه