شرح حکمت 479 نهج البلاغه بدترین دوستان

http://s3.picofile.com/file/8362818818/nahj1_28.jpg


و فرمود (ع): بدترين دوستان تو، دوستى است كه براى او خود را به رنج و تكلف اندازى.
سید رضى گويد: تكلّف مستلزم مشقت است و آن شرّى است كه از دوستى كه خود را براى او به تكلّف انداخته اى، مى زايد. پس چنين دوستى، بدترين دوستان توست.

دوستان پرتكلّف:
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به نكته مهمى اشاره كرده كه دوستان خوب و بد را از هم جدا مى كند. مى فرمايد: «بدترينِ برادران (دوستان) كسى است كه براى پذيرايى از او (ناچار باشى) خود را به زحمت افكنى»; (شَرُّ الاِْخْوَانِ مَنْ تُكُلِّفَ لَهُ).
مرحوم سيد رضى بعد از ذكر اين گفتار حكيمانه مى گويد: «تكليف (و تكلف) هميشه با مشقت همراه است بنابراين دوست پرتوقعى كه انسان را به تكلف وا مى دارد مايه شر است. بنابراين او بدترينِ برادران محسوب مى شود»; (قال الرضىّ: لأن التّكليفَ مُستَلزِم للمَشقّةِ، و هو شرٌّ لازِمٌ عن الأخِ المُتَكَلَّفِ لَهُ، فهو شَرُّ الإخوانِ).
اصولاً زندگى پرتكلف و پردردسر، هميشه مايه بدبختى و اضطراب و ناراحتى است بنابراين اگر دوستانى پيدا شوند كه توقع زيادى در پذيرايى يا كمك رسانى دارند و انسان مجبور شود به خاطر آن ها خود را به زحمت بيفكند، دوستان بدى هستند. دوست باصفا كسى است كه پذيرايى ساده را به جان و دل مى پذيرد و سعى مى كند دوست خود را در آرامش و آسايش قرار دهد اما اگر توقعات زيادى داشت كه به سبب آن، دوستش مجبور بود براى كمك به او يا پذيرايى از او خود را به زحمت بيفكند و گاه حتى وسايل منزل خود را براى اين كار بفروشد چنين دوست خودخواهى لايق دوستى نيست. اولياء الله و پيروان آن ها هميشه اين دستور را در نظر داشتند و دربرابر دوستان خود بى تكلف بودند، به سادگى از آن ها پذيرايى مى كردند و با آن ها انس مى گرفتند.
به عكس، كسانى در گذشته و به خصوص امروز بوده و هستند كه اگر دوستشان پذيرايى سنگين و پرخرجى از آن ها نكند آن را دليل بر اهانت مى دانند و از او فاصله مى گيرند، در پشت سر گله مى كنند و در پيش او گاه اظهار مى دارند. در مجموع، تكلف در پذيرايى از دوستان، عيوب زيادى دارد كه به چهار عيب آن به خصوص مى توان اشاره كرد: نخست اين كه سبب مى شود دوستان، كمتر يكديگر را ملاقات كنند زيرا تشريفات پردردسر به آسانى قابل تكرار نيست. دوم اين كه طرف مقابل ممكن است توانايى پذيرايى به آن شكل را نداشته باشد و سبب شرمندگى او در آينده شود. سوم اين كه از ساده زيستى كه مورد تأكيد اسلام است دور مى شوند. چهارم اين كه اينگونه پذيرايى ها غالباً توأم با خودنمايى و رياكارى است كه با روح تعليمات اسلامى سازگار نيست.
البته تكلف گرچه غالباً در نحوه پذيرايى هاست ولى ممكن است آداب ديگر را نيز شامل شود مانند چگونگى تعارف ها و جلوس در مقابل يكديگر و ساير امورى كه در ديدار دوستان انجام مى شود.
* * *
ابن ابى الحديد در اين جا به داستانى تاريخى اشاره مى كند كه از جهاتى قابل توجه است. مى گويد: از حسن بن سهل (وزير مأمون) نقل شده كه گفت: روزى نزد مأمون رفتم و با سؤالى كه قابل پيش بينى نبود مواجه شدم. به من گفت: مروّت (شخصيت) يعنى چه؟ در پاسخ گفتم: منظور خليفه را نمى فهمم تا جواب مناسبى عرض كنم. گفت: نزد عمرو بن مسعده برو و از وى سؤال كن. مى گويد: من به سراغ عمرو رفتم، اوضاع خانه او به هم ريخته و مشغول بنايى بود. روى آجرى نشسته و مراقب كارگران بود. به او گفتم: مأمون دستور داده تا درباره معناى مروت از تو سؤال كنم. صدا زد آجرى آوردند و به من گفت: روى آن بنشين. در همان حال، سخنانى گفت كه مقصود من در ميان آن ها وجود نداشت. من از اين كه مورد احترام واقع نشدم و مقدار زيادى حرف هاى نامناسب شنيدم عصبانى شدم و به خود مى پيچيدم. هنگام غذا خوردن كه شد خدمتكارى آمد و دو قرص نان و مقدارى خورش ساده و يك ظرف آب با خود آورد. كمى از آن تناول كردم و در حالى كه از چنين برخورد اهانت آميزى ناراحت بودم با وى خداحافظى كردم، ولى به من گفت: هر روز دوست داشتى مى توانى نزد من بيايى. من چيزى دراين باره به مأمون نگفتم. فكر كردم اكنون كه رسماً از طرف او دعوت شدم يك روز پيش او بروم و رفتار او را ببينم و بعد با مأمون ملاقات كنم. آن روز كه نزد او رفتم برخلاف انتظار با استقبال بسيار خوب او روبرو شدم. مرا در آغوش كشيد و پيشانى مرا بوسيد و پشت سر من به راه افتاد و در محل پذيرايى مرا در جاى خوبى نشاند و دربرابر من نشست و با سخنان سنجيده اى با من گفت وگو كرد. هنگام پذيرايى، ظرف هاى پر از ميوه و غذاهاى گوناگون آوردند و در سفره چيدند و پذيرايى اش از من بسيار جالب بود. هنگامى كه مى خواستم خداحافظى كنم دستور داد هداياى فراوانى به من دادند و مركبى را با هداياى فراوان آماده ساخت و غلامانى را همراه من فرستاد. بسيار تعجب كردم هنگامى كه شنيدم همه آن ها را به من بخشيده است. در موقع خداحافظى گفت: اگر برادرت به ديدنت آمد به خاطر او خود را به زحمت نينداز و به آنچه در خانه وجود دارد كفايت كن اما اگر كسى را دعوت كردى از چيزى در خدمت به او فروگذار مكن همان گونه كه من در اين دو جلسه با تو رفتار كردم. سپس اين جمله را افزود: معناى مروت همين است.[1]
البته عمرو بن مسعده در جلسه دوم مرتكب تكلف شده و مصداق كلام امام(عليه السلام) نيست ولى شايد هدف او اين بوده است كه كمبودها و اهانت هاى ظاهرى جلسه اول را بدين وسيله جبران كند و از دل ميهمان خود بيرون سازد.
مرحوم علامه شوشترى در شرح اين عبارت، حديثى از ابن قتيبه دينورى در عيون الاخبار نقل مى كند كه اين بحث را با آن حديث پايان مى دهيم. مى گويد: مردى على(عليه السلام) را به مهمانى دعوت كرد. امام(عليه السلام) فرمود: «نَأتِيكَ على أن لا تَتَكلَّف ما لَيسَ عِندَك ولا تَدَّخِرَ عنّا ما عِندَك وكانَ يقولُ: شَرُّ الإخوانِ مَن تُكلِّفَ لَهُ; ما دعوت تو را اجابت مى كنيم و نزد تو خواهيم آمد به شرط اين كه براى چيزى كه نزد تو نيست تكلف نكنى و از آنچه نزد توست دريغ نورزى» و مى فرمود: «بدترينِ دوستان، دوستى است كه براى او خود را به تكلف و مشقت بيندازى»[2]. [3]
*****
پی نوشت:
[1]. شرح نهج البلااغه ابن ابى الحديد، ج 20، ص 249.
[2]. شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 13، ص 438.
[3]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم خطيب در مصادر مى گويد: اين گفتار حكيمانه را قبل از مرحوم سيد رضى، ابن قتيبه در عيون الاخبار و ابوطالب مكى در قوت القلوب و ابوحيان توحيدى در الصديق والصداقة نقل كرده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 321)

منبع : موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش

مطالب مشابه